زمان تقریبی مطالعه: 20 دقیقه

جابر بن عبدالله انصاری

جابِرِ بْنِ عَبْدُاللهِ اَنْصاری، ابوعبدالله (د ح 74ق/ 693 م)، از مشهورترين اصحاب پيامبر اسلام (ص). کنيۀ او را ابومحمد و ابوعبدالرحمان نيز نوشته‌اند (ابن ابی حاتم، 1(1)/ 492؛ ابن عبدالبر، 1/ 220). 
او يکی‌ از شخصيتهای استثنايی‌ در ميان‌ صحابه‌ است‌ که‌ با سپری کردن‌ عمری دراز‌ نزديک‌ به‌ 100 سال‌، سرانجام‌ در دهۀ 70 هجری وفات‌ يافته‌ است‌؛ سال‌ وفات‌ او که‌ در منابع‌ به‌ اختلاف‌ تعيين‌ شده‌ است‌، در معتبرترين‌ روايات‌ 74ق‌ دانسته‌ شده‌ است؛ اما برخی آن را 68، 72، 74، 77، 78 و 79 نيز ضبط کرده‌اند (خليفه، 102؛ طبرانی، 2/ 195-196؛ ابن عبدالبر، همانجا؛ مزی، تهذيب...، 4/ 453-454). دربارۀ سالهای 94 و 98ق (طبرانی، 2/ 195) بيشتر احتمال می‌رود واژه «سبعين» به «تسعين» تحريف شده باشد. سن او را به هنگام وفات، در روايات معتبرتر 94 سال (ابن قتيبه، 307؛ ابن عبدالبر، همانجا)، و در نقلهايی ديگر 85 (طبرانی، همانجا) و 97 (دينوری، 316) نيز ضبط کرده‌اند. به هر روی می‌توان تأييد کرد که وی در آستانۀ هجرت پيامبر (ص)، يعنی نزديک به سال نخست هجری، در آغاز جوانی، اما فردی به رشد رسيده، بوده است (ابن قتيبه، همانجا؛ حاکم، 3/ 565).
از حيث تبار، جابر به تيرۀ بنی سلمه از خزرج تعلق داشت و نسبت «سَلَمی» وی از همين رو بود (ابن عبدالبر، 1/ 219). پدرش عبدالله بن عمرو بن حرام از بزرگان انصار بود که هم در شمار 12 تن بيعت‌کنندگان «عقبۀ اول» و هم در شمار 70 رجل‌ شرکت‌کننده در «عقبۀ دوم» جای داشت (ابن هشام، 2/ 105-106؛ کشی، 41؛ ابن حجر، 4/ 189). 
حضور جابر در صفحات تاريخ نيز با همراهی او با پدرش آغاز می‌گردد؛ وی در عقبۀ اول شرکت نداشت، ولی در عقبۀ دوم در شمار 70 نمايندۀ انصار بود (بخاری، صحيح، 3/ 1413؛ ابن عبدالبر، 1/ 220؛ ابن اثير، 1/ 257؛ قس: ابن سعد، 3/ 574). گفته می‌شود که وی کوچک‌ترين فرد از آنان بود (ابن قتيبه، حاکم، همانجاها). وی در جنگهای بدر و احد شرکت نداشت (ابن قتيبه؛ ابن عبدالبر، همانجاها؛ قس: ابن سعد، همانجا)، هر چند در جنگ اخير به مجاهدان ياری می‌رساند (احمد بن حنبل، العلل...، 1/ 408؛ آوردن آب برای اصحاب روز بدر، بخاری، التاريخ، 2(1)/ 207). پدرش در جنگ احد کشته شد (ابن قتيبه، همانجا) و به اجـازۀ پيامبر (ص) از حضـور در جنگ حمـراء الاسـد ــ که بی‌درنگ پس از احـد واقـع شـد ــ معاف بود (واقدی، 1/ 336؛ طبری، تاريخ، 2/ 534). وی در غالب جنگهای بعدی پيامبر (ص) شرکت داشت و خود اين جنگها را 19 غزوه می‌شمرد (نک‍ : مسلم، 3/ 1448، قس: 2/ 916، 17 غزوه؛ حاکم، 3/ 566؛ ابن عبدالبر، همانجا؛ ابن اثير، همانجا؛ طبرانی، 2/ 197، 13 غزوه). گويا وی به دلايلی در جنگ خيبر نيز حاضر نبود، اما پيامبر(ص) سهمی از غنايم برای او در نظر گرفت (طبری، همان، 3/ 19).
جابر در واپسين سالهای حيات پيامبر(ص) که جوانی بيش نبود، از اعتباری در ميان صحابه برخوردار بود و از مشهورترين فضايل منقولش، 25 بار استغفار پيامبر(ص) برای وی در ماجرای «ليلة البعير» بود (ترمذی، 5/ 691؛ احمد بن حنبل، فضائل ...، 43؛ ابن حبان، 3/ 51؛ حاکم، 3/ 565).
پس از درگذشت آن حضرت، جابر اعتبار خود را حفظ کرد، اما برخلاف شماری از اصحاب، به مشارکت در فعاليتهای سياسی و نظامی آن روزگار علاقه‌مند نبود و بيشتر در همان مدينه ثبات داشت؛ تنها می دانيم که به روزگار عمر وی از سوی خليفه به عنوان «عريف» و نمايندۀ قبيله‌ای از انصار که بدان تعلق داشت، برگـزيده شد (احمـد بن حنبل، العلل، 2/ 194). بر اساس آنچه در منابع امامـی شهرت دارد، جـابر در کنار سلمان و ابوذر در شمار 6 يا 7 تن از صحابه است که در جريان سقيفه، نسبت به امام علی (ع) و شناختن حق امامت و جانشينی پيامبر (ص) برای آن حضرت، به وی وفادار ماندند (حميری، 79؛ کشی، 38؛ مقدسی، 5/ 127؛ الاختصاص، 63).
اطلاعات تاريخی داده شده توسط جابر دربارۀ اقدامات عمر به هنگام خلافت (مثلاً احمد بن حنبل، همانجا) و اخبار فتوح (مثلاً طبری، همان، 4/ 19-20) و نيز گزارشهای مهم او دربارۀ شورشها بر ضد عثمان و ماجرای کشته شدن او (مثلاً ابن سعد، 3/ 65؛ بلاذری، 4(2)/ 359-360)، در باره جنگهای امام علی (ع) (مثلاً مفيد، الارشاد، 1/ 102) و حوادث عصر خلافت معاويه (بلاذری، 3/ 289؛ نصر بن مزاحم، 217) نشان از آن دارد که وی وقايع سياسی عصر خود را دنبال می‌کرده است. از جمله دانسته است که وی در شمار نخستين بيعت‌کنندگان با امام علی (ع) به خلافت بود (مفيد، الجمل، 51) و در جنگ صفين در رکاب آن حضرت به جنگ با معاويه برخاست (ابن عبدالبر، همانجا). در آستانۀ شهادت آن حضرت، آنگاه که در 40ق بسر بن ارطاة از سوی معاويه به مدينه تاخت و مردم را به بيعت معاويه فراخواند، اين امر را «بيعت ضلال» خواند (يعقوبی، 2/ 197-198؛ طبری، همان، 5/ 139) و رفتار معاويه با مردم مدينه را به نقد گرفت (ابن فقيه، 24)، و در سفری که به شام داشت، با وی برخوردی انتقادی کرد و صلۀ او را نپذيرفت (مسعودی، 3/ 115-116).
بر اساس روايات امامی، وی 40 روز پس از واقعۀ عاشورا، برای زيارت تربت امام حسين (ع) به کربلا آمد و اين حضور، به عنوان نخستين اقدام شيعه برای برگذاری مراسم اربعين آن حضرت تلقی شد (نک‍ : مفيد، مسار ...، 46؛ طوسی، مصباح...، 787). 
در 64 ق به هنگام فترت رخ داده در خلافت اموی پس از کناره‌گيری معاويۀ دوم و دعوی خلافت از سوی عبدالله بن زبير، وی در کنار ابن عباس و ابن عمر، از پيشوايان حجاز به شمار می‌آمد و طرف مشورت ابن زبير قرار داشت (مثلاً بلاذری، 4(2)/ 55)، اما پس از بازگشت خلافت به امويان و کشته شدن ابن زبير به دست حجاج بن يوسف ثقفی، و پس از آنکه حجاج به ولايت حجاز از سوی خليفۀ اموی منصوب شد، وی نسبت به حجاج موضعی مخالف اتخاذ کرد (مثلاً نک‍ : حاکم، 3/ 565). به گفتۀ برخی منابع، جايگاه او به عنوان پيری معتبر از صحابه، حجاج را از تعرض به وی باز می‌داشت (کشی، 124)، اما برخی چون يعقوبی يادآور شده‌اند که به هنگام اقدام حجاج برای تنبيه برخی از صحابه، جابر نيز در شمار کسانی بود که به دستور وی بر گردن آنان داغ نهاده شد (نک‍ : 2/ 272).
جابر به‌جز سفرهايی کوتاه به مصر و شام، و مدتی مجاورت در مکه، بيشتر زندگی خود را در موطنش مدينه سپری کرد (ابونعيم، 1/ 438) و سالهای پايانی عمرش نابينا بود (ابن حبيب، 298؛ ابن قتيبه، 587؛ ابن عبدالبر، همانجا). او در همان‌جا وفات يافت (ابن قتيبه، 307) و به گفتۀ غالب منابع، ابان بن عثمان امير وقت مدينه (حک‍ 76-83 ق) بر پيکر او نماز گذارد (ابن حبان، 3/ 51؛ حاکم، همانجا؛ طبرانی، 2/ 195؛ ابن عبدالبر، 1/ 220؛ ابونعيم، همانجا؛ مزی، تهذيب، 4/ 454). جابر خود وصيت کرد که حجاج والی حجاز بر وی نماز نخواند (ابن حجر، 1/ 434)، اما برخی منابع از نماز خواندن حجاج بر وی (مزی، همان، 4/ 453)، و حتى نزاع ميان او با حسن بن حسن مثنى، نوادۀ امام علی (ع) در اين باره (طبرانی، 2/ 196) سخن آورده‌اند. وی در گورستان بقيع به خاک سپرده شد (هروی، 94).
جابر در شمار آن گروه از صحابه است که شيعه و اهل سنت در بزرگداشت او اتفاق نظر داشتند. مواضع خاص جابر نسبت به اهل بيت (ع) از يک سو و موضع انتقادی او نه تنها دربارۀ خلفا و امرای اموی (نک‍ : سطرهای پيشين)، بلکه نسبت به خلفای نخستين، موجب شده بود تا شيعيان او را از پيشينيان مذهب خود به شمار آورند؛ از جمله در روايتی به نقل ابراهيم ثقفی به نقل از جابر چنين آمده بود که عمر به هنگام وفات از 3 چيز توبه کرد و سومين آنها سلب حق امامت از اهل بيت (ع) بود (ابن بابويه، خصال، 171). منابع امامی جابر را نه تنها در شمار اصحاب خاص و برگزيدۀ امام علی (ع) می شمردند (برقی، 3؛ مفيد، الجمل، 52؛ نيز نک‍ : کتاب سليم...، 400)، بلکه او را در شمار اصحاب امام حسن، امام حسين، امام زين العابدين و امام محمد باقر (ع) شمردند (برقی، 3، 7، 8، 9؛ طوسی، رجال، 37، 66، 72، 85، 111). بر اساس روايتی، امام صادق (ع) جابر را از «منقطعان» به اهل بيت (ع) شمرده (کلينی، 1/ 469؛ کشی، 40)، و در روايتی‌، در شمار چند تن‌ از اصحاب‌ امام‌ علی‌ (ع‌) قرار گرفته‌ که‌ به‌ آنها بشارت‌ بهشت‌ داده‌ شده‌ است ( الاختصاص،‌ 3). کشی نيز روايات متعددی در ستايش وی نقل کرده است (نک‍ : ص 40-43)؛ بزرگ‌ترين ستايش، حديثی است مبنی بر اينکه پيامبر (ص) طول عمر جابر را پيش‌بينی کرده، و از او خواسته بود تا سلام آن حضرت را به امام محمد باقر(ع)، پنجمين امام شيعيان برساند (نک‍ : يعقوبی، 2/ 320؛ کلينی، 1/ 304؛ کشی، 41-43؛ مفيد، الارشاد، 2/ 158). بايد افزود که‌ برخی‌ خصوصيات‌، مانند شناخته‌ شدن‌ جابر به‌ عنوان‌ راوی اصلی‌ حديث‌ لوح‌ در باب‌ امامان‌ دوازده‌گانه در فرهنگ‌ شيعی‌ موقعيت‌ ممتازی را در ميان‌ اصحاب‌ برای جابر رقم‌ زده‌ است‌ (نک‍ : کلينی‌، 1/ 527 بب‍ ؛ ابن بابويه، من لايحضر...، 4/ 180، کمال‌الدین‌، 305- 307؛ نعمانی‌، 42- 44؛ خزاز، 196؛ مفيد، همان، 2/ 138-139، 346؛ الاختصاص‌، 210). 
از ويژگیهای استثنايیِ جابر در فرهنگ‌ اماميه‌، آن‌ است‌ که‌ حضور امام‌ محمد باقر (ع‌) در محافل‌ درس‌ او و روايت‌ آن‌ حضرت‌ از وی به‌ ديدۀ پذيرش‌ نگريسته‌ شده‌ است‌؛ اگرچه‌ دربارۀ توجيه‌ اين‌ نکته‌ وجوه‌ گوناگونی‌ مطرح‌ شده‌ است‌. در منابع‌ کهن‌ شيعه‌، ضمن‌ تأييد روايت‌ آن‌ حضرت‌ از جابر، به‌ عنوان‌ يکی‌ از توجيهات‌ اشاره‌ شده‌ است‌ که‌ واسطه‌ ساختن‌ جابر در روايت‌ از پيامبر (ص‌)، تنها محملی‌ ظاهری بوده‌ است،‌ تا روايات‌ آن‌ حضرت‌ از رسول‌ اکرم‌ (ص‌) را نزد عامه‌ قابل‌ قبول‌ سازد (برای اين‌ توجيهات‌، نک‍ : کشی‌، 42، 43؛ ابن‌بابويه‌، همان‌، 254؛ خزاز، 56؛ الاختصاص‌، 63؛ برای نمونه‌هايی‌ از روايت‌ آن‌ حضرت‌ از جابر در منابع‌ امامی‌، نک‍ : عاصم بن حميد، 31؛ علی‌ بن اسباط، 128؛ صفار، 434؛ حميری، 110؛ التمحیص، 40؛ کلينی، 1/ 532، 8/ 168؛ مفيد، الامالی‌، 66، 77، 126، 165، 190، 214، 311، 345؛ الاختصاص‌، 222؛ نيز از منابع‌ اسماعيلی‌: قاضی‌ نعمان‌، 2/ 159، 175؛ از اهل سنت، ابوداوود، 2/ 182؛ ابن اثير، 1/ 257).
جابر بن عبدالله در ميان صحابه از اعتبار علمی خاصی نيز برخوردار بود. به گفتۀ هشام بن عروه وی در مسجد نبوی حلقه‌ای برای تعليم داشت که تابعانی را بر گرد او آورده بود (مزی، همان، 4/ 452؛ ابن حجر، همانجا). از حيث جايگاه علمی، جابر را بايد در عداد کهتران صحابه، و دارای گرايشی نزديک‌تر به ابن عباس و متفاوت با ابن عمر قلمداد کرد. با وجود آنکه برخی ضبطها در قرائت و رسم مصحف از وی نقل می‌شد (مثلاً نک‍ : ابن سعد، 7/ 229؛ ابن ابی داوود، 97-98)، اما در ارتباط با قرآن کریم، رويکرد او بيشتر تفسيری بود. در کنار احاديث تفسيری منقول وی، متون تفسير روايی دربر دارندۀ مجموعه‌ای اقوال تفسيری او نيز هست (مثلاً نک‍ : ابن سعد، 3/ 574؛ طبری، تاريخ، 2/ 565، جم‍ ؛ ابن کثير، 1/ 105، 261، جم‍ ؛ سيوطی، 1/ 55، 57، 189، جم‍ ). در ميان اخبار تفسيری بازمانده از جابر، سبب نزول آيات جايگاه ويژه‌ای به خود اختصاص داده است؛ به گونه‌ای که از برخی روايات برمی‌آيد، وی مرجعی برای پرسش تابعين دربارۀ اسباب نزول بوده است (مثلاً نک‍ : شافعی، 5/ 186؛ طبری، همان، 2/ 304، تفسير، 3/ 175، 5/ 246؛ کوفی، 1/ 32؛ واحدی، 7، 23، جم‍ ).
در زمينۀ حديث، وی به عنوان يکی از صحابه، خود حجم قابل ملاحظه‌ای حديث از پيامبر (ص) نقل کرده، و افزون بر آن از برخی متقدمان صحابه چون امام علی(ع)، ابوبکر، عمر بن خطاب، عمار بن ياسر و معاذ بن جبل نقل حديث کرده و حتى نسبت به نقل حديث از صحابيان جوان چون ابوسعيد خدری و ابوهريره نيز پرهيز نداشته است (نک‍ : مزی، همان، 4/ 444؛ ذهبی، 3/ 189). وی خود به مثابۀ مرجعی برای حديث نبوی، مورد توجه تابعان قرار گرفت و برجستگانی از تابعين مدينه چون سعيد بن مسيب، ابوسلمة بن عبدالرحمان، سليمان بن يسار، عروة بن زبير، محمد بن منکدر و ابن شهاب زهری، و از تابعان مکه چون عطاء‌بن ابی رباح، مجاهد بن جبر، عمرو بن دينار، ابوزبير مکی و عکرمه مولای ابن عباس از وی حديث آموخته‌اند؛ در اين ميان حتى نام تابعانی مشهور از ديگر سرزمينها چون حسن بصری، عامر شعبی از کوفه و طاووس بن کيسان از يمن نيز ديده می‌شود (ابن ابی حاتم، 1(1)/ 492؛ ابن اثير، همانجا؛ برای فهرستی از راويان، نک‍ : مزی، همان، 4/ 444-448؛ ذهبی، 3/ 189-190). جابر با توجه‌ به‌ عمر دراز خود، بخشی‌ از عصر تابعين‌ نخستين‌ (دورۀ زمانی‌ 60- 85 ق‌) را نيز درک‌ کرده،‌ و همين‌ امر موجب‌ گشته‌ است که‌ وی در محافل‌ علم‌ و حديث‌ مورد توجه‌ فراوان‌ قرار گيرد و شاگردانی از دو نسل متفاوت را به گرد خود آورد.
جابر در باب حديث، دقتهايی داشت، از جمله بايد به تغيير لفظ در متن حديث از سوی براء بن عازب اشاره کرد که جابر آن را ناشی از تعصبات قبيله‌ای دانسته است (نک‍ : ابن اثير، همانجا).
تنی چند از عالمان تصريح کرده‌اند که جابر در شمار صحابيان پرروايت جای داشته است (نک‍ : ابن عبدالبر، 1/ 220؛ ابن اثير، همانجا؛ نووی، 1(1)/ 142). بر اساس شمارش ارائه شده توسط نووی، در منابع حديثی اهل سنت، 540‘1 حديث به نقل از پيامبر (ص) از طريق جابر به ثبت آمده که از آن ميان، 60 حديث مشترک ميان صحيح بخاری و مسلم، 26 حديث خاص بخاری و 126 خاص مسلم است (همانجا). افزون بر اين دو، احاديث‌ جابر به طور گسترده در متون حديثی اهل‌ سنت‌ پراکنده‌ شده‌ است‌ و مجموعه‌ای غنی‌ از آنها را می‌توان‌ در بخش‌ مربوط به‌ جابر از مسانيد مشهور بازجست‌ (مثلاً طيالسی، 232-248؛ حميـدی، 2/ 513-544؛ احمـد بن حنبـل، مسند، 3/ 292-400؛ عبد ‌بن حميد، 309-350؛ ابويعلى، 3/ 302- 4/ 211؛ نيز مزی، تحفة ...، 2/ 165-402).
در محافل‌ امامی‌، با وجود آنکه‌ روايات‌ فقهی‌ محفوظ از جابر در کتب‌ اربعه‌ و ديگر مجاميع‌ حديثی‌ از شماری اندک‌ تجاوز نمی‌کند، اما يک‌ اسناد ارائه‌ شده‌ در «مشيخۀ» من لايحضره الفقيه (ابن بابویه، 4/ 445)، نشان‌ می‌دهد که‌ نسخه‌ای دربر دارندۀ مجموعه‌ای از روايات‌ فقهی‌ جابر در سده‌های نخستين‌ هجری در ميان‌ اماميه‌ هنوز دست‌ به‌ دست‌ می‌شده‌ است‌. در سند اين‌ نسخه‌ نام‌ کسانی‌ چون‌ جابر جعفی‌ و مفضل‌ بن‌ عمر به‌ عنوان‌ راوی ديده‌ می‌شود. همچنين بايد به شماری از احاديث اشاره کرد که در منابع شيعی، به نقل جابر از امامان شيعه نقش بسته است (مثلاً التمحیص، 42، 66؛ يعقوبی، 2/ 226). در آثار شيعه، به خصوص احاديث جابر در فضايل امام علی و اهل بيت (ع) مورد توجه قرار داشت (نک‍ : صفار، 106، 368، جم‍ ؛ کوفی، 1/ 211، 215، جم‍ ؛ کشی، 40-41، 44؛ ابن بابويه، من لا يحضر، 3/ 493، خصال، 174، جم‍ ؛ مفيد، الارشاد، 1/ 153، 345).
در خصوص جايگاه جابر در دانش فقه، بايد گفت وی در زمان خود به عنوان مرجع افتا در مدينه شناخته می‌شد و به‌خصوص پس از درگذشت عبدالله بن عمر (73ق) مرجعی بی‌رقيب در فقه مدينه بود (نک‍ : ذهبی، 3/ 190). نه تنها بخش مهمی از احاديث منقول از جابر در متون حديثی اهل سنت، دارای ارزش فقهی است، بلکه فتاوای جابـر به عنوان فقيه و مفتی مدينه نيز مورد توجـه پسينيان قرار داشت و در کتب آثار نقل می‌شد. ابواسحاق شيرازی او را در شمار کسانی از صحابه آورده که از آنان فقـه اخذ شده است (ص 33) و در عمل نيز طيف گسترده‌ای از فتاوای وی در منابع متنوع قابل پی‌جويی است. بخش مهمی از اين فتاوی را بايد از خلال نوشته‌های متقدم دو مذهب مالکی (مثلاً مالک، 1/ 35، 77، جم‍ ؛ ابن قاسم، 1/ 68 ، 79، جم‍ ) و شافعی (مثلاً شافعی، 5/ 240، 254، جم‍ ) بازجست و بخشی ديگر را از کتب فقه تطبيقی به دست آورد (مثلاً مـروزی، 82، 87، جم‍ ؛ طحـاوی، 1/ 217، 251، جم‍ ؛ ابن منذر، 1/ 171، 227، جم‍ ؛ طوسی، الخلاف، 1/ 121، 2/ 247، جم‍ ؛ برای نمونۀ فتاوی در منابع غير فقهی، مثلاً نک‍ : ابن هشام، 3/ 215؛ ابن ابی داوود، 165، 174). وی گاه فتاوايی از برخی متنفذان صحابه، چون ابوبکر (مالک، 1/ 27؛ ابن منذر، 1/ 221) و عمر (شافعـی، 1/ 16، 7/ 252) را نيز نقل کرده است. موسی بن علی بن محمد امير در کتابی با عنوان جابر بن عبدالله و فقهه، کوشش کرده است تا صورتی مدون از فقه جابر بر اساس منقولات گسترده در منابع به دست دهد (چ بيروت، 1421ق/ 2000م).
يکی از ويژگیهای مهم در فقه جابر، نگاه تحولی او به فقه است؛ وی در مواردی به اين نکته اشاره دارد که در عهد پيامبر(ص) دو حکم مختلف در مسئلۀ واحد وجود داشته، و يکی از دو حکم بر ديگری متأخر بوده است (ابن منذر، 1/ 225) که به نوعی اشاره به نسخ يا تکميل حکم دارد. اما اين ويژگی به‌خصوص دربارۀ تحولات عصر صحابه بيشتر ديده می‌شود؛ از جمله وی در مسائلی مانند لغو ذکر «حی على خير العمل» در اذان (ابوعبدالله علوی، 30)، منع از بيع ام ولد (سيد مرتضى، الانتصار، 386) و منع از نکاح متعه (مسلم، 2/ 1023) يادآور می‌شود که اين احکام مربوط به عصر خليفۀ دوم بود و در عصر پيامبر (ص) و خليفۀ اول، حکمی مخالف آن رواج داشت.
فارغ از احاديث منقول از جابر در منابع اماميه (نک‍ : سطرهای پيشين)، در آثار فقهی و حديثی امامی نيز گاه به برخی فتاوای جابر اشاره شده است (مثلاً حميری، 76؛ فقه الرضا (ع)، 123). در اين باره به خصوص آن دسته از آراء فقهی وی بيشتر مورد توجه اماميان بود که برای احتجاج آنان در برابر اهل سنت، در مسائلی چون حليت متعه (احمد بن محمد، 88؛ مفيد، المسائل ...، 36؛ سيد مرتضى، همان، 268) و رد تعصيب در ارث (همان، 553، المسائل ...، 414) ياری رسان بود.
گفتنی است جابر به عنوان صحابی‌ای سالخورده در اواخر عمر خود به مرجعی مهم برای سير‌ۀ نبوی و تاريخ صدر اسلام نيز مبدل شد. افزون بر روايات پرشمار تاريخی به نقل از وی (مثلاً واقدی، 1/ 87، 266، جم‍ ؛ ابن هشام، 3/ 215-216، 228، جم‍ ؛ ابن سعد، 2/ 49، 61، جم‍ ؛ يحيی بن معين، 2/ 74-75؛ طبری، تاريخ، 1/ 231، 2/ 306، جم‍ ) می‌دانيم که وی از سوی برخی تابعان مشهور چون عروة بن زبير (ابن سعد، 8/ 179)، ابوسلمة بن عبدالرحمان (طبری، همان، 2/ 304)، سعيد بن مسيب و قتادة بن دعامه (ابن قتيبه، 162) به عنوان مرجعی در حل مسائل تاريخی شناخته می‌شد و در روايتی، امام حسين (ع) نيز در احتجاجات خود در باب وقايع فراموش شدۀ پيشين، مخاطبانش را به پرسش از جابر فراخواند (مفيد، همان، 2/ 97).
وهبی سليمان غاوجی در يک تک نگاری به عنوان جابر بن عبدالله صحابی امام و حافظ فقيه، کوشيده است تا افزون بر معرفی شخصيت جابر، فضايل و جهادگری او، به جنبه‌های علمی وی نيز توجه کند و به خصوص جايگاه او در حديث و فقه را معرفی کند (چ دمشق، 1988م).

مآخذ

ابن ابی حاتم‌، عبدالرحمان، الجرح‌ و التعديل‌، حيدرآباد دکن‌، 1371ق‌/ 1952م‌ بب‍ ؛ ابن ابی ‌داوود، عبدالله‌، المصاحف‌، قاهره‌، 1355ق‌/ 1936م‌؛ ابن اثير، علی، اسد الغابة، قاهره، 1280ق؛ ابن بابويه‌، محمد، خصال‌، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری، قم‌، 1362ش؛ همو، کمال‌‌الدين‌، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری، تهران‌، 1390ق‌؛ همو، «مشيخة‌»، همراه‌ ج‌ 4 من‌ لايحضره‌ الفقيه‌، به‏ کوشش‏ علی اکبر غفاری، قم، 1404ق؛ همو، من‌ لايحضره‌ الفقيه‌، به‏ کوشش‏ علی اکبر غفاری، قم، 1404ق؛ ابن حبان‌، محمد، الثقات‌، حيدرآباد دکن‌، 1403ق‌/ 1983م‌؛ ابن حبيب‌، محمد، المحبر، به‌ کوشش‌ ليشتن‌ اشتتر، حيدرآباد دکن‌، 1361ق‌/ 1942م‌؛ ابن حجر عسقلانی‌، احمد، الاصابة، قاهره‌، 1328ق‌؛ ابن سعد، محمد، الطبقات‌ الکبرى، بيروت، دار صادر‌؛ ابن عبدالبر، يوسف، الاستيعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، مکتبة نهضة مصر؛ ابن فقيه‌ همدانی‌، احمد، البلدان‌، به‌ کوشش‌ دخويه‌، ليدن‌، 1885م‌؛ ابن قاسم‌، عبدالرحمان‌، المدونة الکبرى، قاهره‌، 1324-1325ق‌؛ ابن قتيبه‌، عبدالله، المعارف‌، به‌ کوشش‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌، 1960م‌؛ ابن‏کثير، تفسير القرآن العظيم، بيروت، 1401ق؛ ابن منذر، محمد، الاوسط، به کوشش صغير احمد محمد حنيف، رياض، 1405ق؛ ابن هشام‌، عبدالملک‌، السيرة النبوية، به‌ کوشش‌ مصطفى‌ سقا و ديگران‌، قاهره‌، 1375ق‌/ 1955م‌؛ ابواسحاق‌ شيرازی، ابراهيم‌، طبقات‌ الفقهاء، به‌ کوشش‌ خليل‌ ميس‌، بيروت‌، دار القلم‌؛ ابوداوود سجستانی‌، سليمان‌، سنن‌، به‌ کوشش‌ محمد محيی‌الدين‌ عبدالحميد، قاهره‌، 1369ق؛ ابوعبدالله علوی، محمد، الاذان، به کوشش يحيى عبدالکريم فضيل، دمشق، 1399ق/ 1979م؛ ابونعيم اصفهانـی، احمد، معرفة الصحابة، به کوشش محمد حسن محمد حسن اسماعيـل و مسعد عبدالحميد سعدنـی، بيروت، 1422ق/ 2002م؛ ابويعلى موصلـی، احمد، مسند، به کوشش حسين‌ سليم‌ اسد، دمشق، 1404ق/ 1984م؛ احمد بن‌ حنبل‌، العلل‌ و معرفة الرجال‌، به‌ کوشش‌ وصی‌الله‌ عباس‌، بيروت‌، 1408ق‌/ 1988م‌؛ همو، فضـائل الصحـابة، به کـوشش وصـی‌الله‌ عبـاس‌، بيـروت، 1403ق/ 1983م؛ همـو‌، مسند، قاهره‌، 1313ق‌؛ احمد بن محمد بن عيسى، النوادر، قم، 1408ق؛ الاختصاص‌، منسوب‌ به‌ شيخ‌ مفيد، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری، قم‌، 1413ق؛ بخاری، محمد، التاريخ‌ الکبير، حيدرآباد دکن‌، 1398ق‌/ 1978م‌؛ همو، صحيح، به کوشش مصطفى ديب البغا، بيروت، 1407ق/ 1987م؛ برقی، احمد، «الرجال»، همراه رجال ابن داوود حلی، به کوشش جلال الدين محدث ارموی، تهران، 1342ش؛ بلاذری، احمد، انساب‏ الاشراف، ج‌ 3، به‌ کوشش‌ عبدالعزيز دوری، بيروت‌، 1398ق‌/ 1978م‌، ج‌4(2)، به‌ کوشش‌ شلوسينگر، بيت‌المقدس‌، 1971م‌؛ ترمذی، محمد، سنن‌، به‌ کوشش‌ احمد محمد شاکر و ديگران‌، قاهره‌، 1357ق‌/ 1938م‌ بب‍ ؛ التمحیص، منسوب به ابن همام اسکافی، قم، مدرسة الامام المهدی (ع)؛ حاکم‌ نيشابوری، محمد، المستدرک علی الصحيحين‌، حيدرآباد دکن‌، 1334ق‌؛ حميدی، عبدالله، المسند، به کوشش حبيب‌ الرحمان‌ اعظمی، بيروت/ قاهره، 1409ق/ 1988م؛ حميری، عبدالله‌، قرب‌ الاسناد، به کوشش مؤسسة آل البيت (ع)، قم، 1413ق؛ خزاز، علی‌، کفاية الاثر، قم‌، 1401ق‌؛ خليفة بن‌ خياط، الطبقات‌، به‌ کوشش‌ اکرم‌ ضياء عمری، رياض‌، 1402ق‌/ 1982م‌؛ دينوری، احمد، الاخبار الطوال‌، به‌ کوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، 1960م‌؛ ذهبی‌، محمد، سير اعلام‌ النبلاء، به‌ کوشش‌ شعيب‌ ارنؤوط و ديگران‌، بيروت‌، 1405ق‌/ 1985م‌؛ سيد مرتضى، علی، الانتصار، قم، 1415ق‏؛ همو‌، المسائل الناصريات، تهران، 1417ق؛ سيوطی، الدر المنثور، قاهره، 1314ق‏؛ شافعی‌، محمد، الام‌، بيروت‌، دارالمعرفه؛ صفار، محمد، بصائر الدرجات‌، تهران‌، 1404ق‌؛ طبرانی، سليمان، المعجم الکبير، به کوشش حمدی‌ بن‌ عبدالمجيد سلفی‌، بغداد، 1398ق/ 1978م؛ طبری، تاريخ‌؛ همو، تفسير، بيروت، 1405ق؛ طحاوی، احمد، اختلاف العلماء، متن مختصر، به کوشش عبدالله نذير احمد، بيروت، 1417ق؛ طوسی، محمد، الخلاف، به‏ کوشش‏ محمد مهدی نجف و ديگران، قم، 1417ق؛ همو، رجال‌، به‌ کوشش‌ محمد صادق‌ آل‌ بحرالعلوم‌، نجف‌، 1381ق‌/ 1961م‌؛ همو، مصباح‌ المتهجد، تهران‌، 1339ق‌؛ طيالسی، سليمان، مسند، بيروت، دار المعرفه؛ عاصم بن حميد، «اصل»، ضمن الاصول الستة عشر، قم، 1405ق؛ عبد بن حميد، المسند، به کوشش صبحی بدری سامرايی و محمود محمد صعيدی، قاهره، 1408ق/ 1988م؛ علی بن اسباط، «النوادر»، ضمن الاصول الستة عشر، قم، 1405ق؛ فقه‌ الرضا(ع‌)، مشهد، 1406ق‌؛ قاضی‌ نعمان‌، دعائم‌ الاسلام‌، به‌ کوشش‌ آصف‌ فيضی‌، قاهره‌، 1383ق‌/ 1963م‌؛ کتاب سليم بن قيس، به کوشش محمد باقر انصاری، قم، 1415ق؛ کشی‌، محمد، معرفة الرجال‌، اختيار طوسی‌، به‌ کوشش‌ حسن‌ مصطفوی، مشهد، 1348ش‌؛ کلينی‌، محمد، الکافی‌، به‌ کوشش‌ علی‌اکبر غفاری، تهران‌، 1391ق؛ کوفی، محمد، مناقب امير المؤمنين (ع)، به کوشش محمد باقر محمودی، قم، 1412ق؛ مالک‌ بن‌ انس‌، الموطأ، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، 1370ق‌/ 1951م‌؛ مروزی، محمد، اختلاف‌ العلماء، به‌ کوشش‌ صبحی‌ سامرایی‌، بيروت‌، 1406ق‌/ 1986م‌؛ مزی، يوسف‌، تحفة الاشراف، بمبئی، 1395ق/ 1975م؛ همو‌، تهذيب‌ الکمال‌، به‌ کوشش‌ بشار عواد معروف‌، بيروت‌، مؤسسة الرساله؛ مسعودی، علی‌، مروج‌ الذهب‌، به‌ کوشش‌ يوسف‌ اسعد داغر، بيروت‌، 1385ق‌/ 1966م‌؛ مسلم‌ بن‌ حجاج‌، صحيح‌، به‌ کوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقی‌، قاهره‌، 1955م‌؛ مفيد، محمد، الارشاد، قم، 1413ق؛ همو، الامالی‌، به‌ کوشش‌ حسين استاد ولی‌ و علی اکبر غفاری، قم‌، 1403ق‌؛ همو، الجمل، به کوشش علی مير شريفی، قم، 1413ق؛ همو، مسار الشيعة، به کوشش مهدی نجف، بيروت، 1414ق/ 1993م؛ همو، المسائل‌ الصاغانية، قم‌، 1413ق؛ مقدسی‌، مطهر، البدء و التاريخ‌، به‌ کوشش‌ کلمان‌ هوار، پاريس‌، 1916م‌؛ نصر بن‌ مزاحم‌، وقعة صفين‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، 1382ق‌؛ نعمانی‌، محمد، الغيبة، بيروت‌، 1403ق‌/ 1983م‌؛ نووی، يحيى‌، تهذيب‌ الاسماء و اللغات‌، قاهره‌، 1927م‌؛ واحدی، علی، اسباب‌ نزول الآيات، قاهره، 1388ق/ 1968م؛ واقدی، محمد، المغازی، به‌ کوشش‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌، 1966م‌؛ هروی، علی، الاشارات الى معرفة الزيارات، به کوشش ژ. سوردل تومین، دمشق، 1953م؛ يحيی‌ بن‌ معين‌، التاريخ‌، روايت دوری، به‌ کوشش‌ احمد محمود نور سيف‌، مکه‌، 1399ق‌/ 1979م‌؛ يعقوبی‌، احمد، التاريخ‌، بيروت‌، 1397ق‌/ 1960م‌.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.